غریبه ای آشنا

ساخت وبلاگ

بدترین اشتباه زندگیم این بوده که؛

همیشه ضربه هایی که توی زندگیم خوردم؛

فقط و فقط یه دلیل داشت، اونم این بود که آدمای ارزون برام گرون تموم شدن!

یعنی من بخاطر آدمی که هیچ ارزشی نداشت تمام خودمو گذاشتم و تو روی خیلی از آدمای با ارزش زندگیم وایسادم و این باعث شد من از سمت آدمای بی ارزشی ضربه بخورم که حتی ارزش یه لحظه فکر کردن رو هم نداشتن!!!

#پوریا_جهانی

+ خب بعد از مدتها باز هم برگشتم ...

غریبه ای آشنا...
ما را در سایت غریبه ای آشنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5gharibei-ashnae بازدید : 86 تاريخ : دوشنبه 26 دی 1401 ساعت: 20:22

خودکارم نمینویسد...شایداگرمینوشت دست به تایپ نمیشدم!! نه حوصله ی مزمزه کردن حرفها بااین کیبورد را دارم نه حال خط عوض کردن و ویرایش و...حتی گاهی دلم میخواهد بعضی کلمه هارا زیر فشار خودکار له کنم؛ ولی باکیبورد نمیشود...بااین کیبورد باید همه چیز را یک مزه ای نوشت! نمیشودیک جاجوهر را ازحرص٬ازغم یا ازشادی خالی کرد روی کلمه ها...خط خطی هم نمیشود کرد اراجیف دوسه خط بالاتر را!!حتی اشک هم نمیشود ریخت...برقش اتصالی میکند! لعنتی غصه راهم از دل برنمیدارد... ادم سرش راهم نمیتواند بذارد روی کیبورد و در حین نوشتن به خواب برود...بایدحتما قبل ازخواب «شات داون» شود...!!هه!ان غریبه ای آشنا...ادامه مطلب
ما را در سایت غریبه ای آشنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5gharibei-ashnae بازدید : 125 تاريخ : شنبه 6 شهريور 1400 ساعت: 19:31

به گمانم آلزایمر گرفته ام. آخر رنگ چشم هایت را به یاد نمی آورم؛ و لبخند های گاه و بی گاهت را هم... و اخمی که ابروانت را گره می انداخت. صدایت فراموشم شده. حتی دیگر یادم نمی آید که چندمین روز پاییز، سالروز تولدت بود. یا اولین باری که تو را دیدم چند شنبه بود و هوا ابری بود و دوره گردی آکاردئون می زد. راستش از تو بیشتر نبودن هایت را به خاطر می آورم. با صد ها شکل و بهانه که هر بار هم چه هنرمندانه می تراشیدی و تیز و برنده در قلب من فرو می کردی. در کنار یک مشت اما و اگر و شاید بی خاصیت که لا به لای نیامدن هایت گم می شد. فکر کنم تمام خاطراتم از تو به همراه چشم انتظاری های غریبه ای آشنا...ادامه مطلب
ما را در سایت غریبه ای آشنا دنبال می کنید

برچسب : آلزایمر,آلزایمر در سالمندان,آلزایمر به انگلیسی,آلزایمر چیست,آلزایمر در جوانی,آلزایمر فیلم,آلزایمر هادی خرسندی,آلزایمر زودرس,آلزایمر,علائم,آلزایمر و تغذیه, نویسنده : 5gharibei-ashnae بازدید : 139 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 17:49

  به ساعت نگاه کردم. شش و بیست دقیقه صبح بود. دوباره خوابیدم و بيدار شدم و ساعت رو باز نگاه كردم !باز شش و بیست دقیقه صبح بود. فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه،حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده م. خوابیدم وقتی پاشدم هوا روشن بود ولی ساعت باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود.  باورم نمی شد که ساعت مرده باشه.... آدم ها هم مثل ساعت ها هستند. بعضی ها کنارمون هستند مثل ساعت، مرتب، همیشگی. اونقدر صبور دورت می چرخند که چرخیدنشون روحس نمی کنی. بودنشون برات بی اهمیت می شه،همینطور بی ادعا می چرخند،بی اونكه بهت بگن باطری شون داره تموم می شه بعد یکهو روشنی روز خبر می ده که اون دیگه نیس غریبه ای آشنا...ادامه مطلب
ما را در سایت غریبه ای آشنا دنبال می کنید

برچسب : قبل از شش و بیست دقیقه,تمدید گذرنامه قبل از شش ماه,تغذیه نوزاد قبل از شش ماهگی,غذای کمکی قبل از شش ماهگی,قطره آهن قبل از شش ماهگی, نویسنده : 5gharibei-ashnae بازدید : 111 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 17:49

  پشت سلام هایی خشک پنهان شده ام. نمی خواهم تو یا هیچ کس دیگری از احساسم با خبر شود. دست خودم نیست. من عمری را با همین غرور، دست و پنجه نرم کرده ام و حالا نمی توانم از این عادت همیشگی ام دست بردارم. حرف های تکراری می زنم اما همچنان منتظر رویداد های غیر منتظره ام. در گوشم خوانده اند غرور پدیده جالبی نیست اما کو گوش شنوا؟! این پا و آن پا می کنم تا با همین پاها حرف های دلم را پیش بکشم. همان حرف هایی را که عمری است با دست هایم پس زدمشان. شاید برای همین بوده که هر وقت احتیاجشان داشته ام در دسترسم نبوده اند.دوستت دارم و امیدوارم تو این حس ناب را از پشت سلام های خشک غریبه ای آشنا...ادامه مطلب
ما را در سایت غریبه ای آشنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5gharibei-ashnae بازدید : 87 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 17:49

چیزهایی که از تو می خواهم زیاد نیستند اما نخواسته هایم از تو زیاد اند. از تو نمی خواهم جلوی همه بگویی دوستم داری. نمی خواهم برایم آسمان را به زمین بیاوری. نمی خواهم با من در خیابان قدم بزنی و به حرف هایم گوش دهی. نه... نمی خواهم تاریخ تولدم را بدانی و وقتی آن روز رسید برایم هدیه مورد علاقه ام را بخری و یا حتی یک تبریک ساده بگویی. نه نمی خواهم غافل گیرم کنی. از تو نمی خواهم برایم طعم باران و پیاده رو را عوض کنی. نمی خواهم تاریخ آشناییمان را در سر رسیدت علامت بزنی. نمی خواهم روز های با من بودن را یک روز خاص بدانی. فقط می خواهم دوستم داشته باشی، همین... همین که بدا غریبه ای آشنا...ادامه مطلب
ما را در سایت غریبه ای آشنا دنبال می کنید

برچسب : خواسته ها و انتظارات از همسر,خواسته ها و نیازهای مردان,واسه خواسته ها هستم نه بایدها, نویسنده : 5gharibei-ashnae بازدید : 62 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 17:49